۲۰ بهمن ۱۳۸۹

این بود زندگی

گربه ای که پای راست نداشت به پای راستم مالیده شد و اضافه کرد گشنمه
عرض کردم لابد خیلی درد داشت،اینطور نیست؟
گفت گشنمه گشنمه
فرمودم خداوند روزی ات را بدهد
در آن لحظه فحش ِ بهتری به ذهنم نرسید
سپس
گربه ای که پای راست نداشت ایستاد
خداوند نگاه کرد
من رفتم.

۱۷ بهمن ۱۳۸۹

قصه به این جا رسید که...

+ اون دست کثیفت و از رو شقیقه من بردار
- دست نی که، تفنگه
+ دیگه بدتر