۱۶ فروردین ۱۳۸۹

در یک سیرک کار میکردم

بستن چمدان تازه اول کار است. دور ریختن عکسها, فراموش كردن خاطره ها, بو کردن بعضی لباسها و یاداوری هیستوری شان که فراموشی را نقض میکند , همه و همه از توان من خارج است. ترجیح میدهم چمدان و ساک را خودشان ببندند و همه ی بار و بندیل را بدهند دستم , سر و رویم را ببوسند بگویند : برو.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر