جدی نوشتن یعنی با بُغض نوشتن. جدی نوشتن یعنی زمانی که از بس رنجیدهای، کلمهای را به یاد نمیآوری و با حروف غریبی میکنی. جدی نوشتن مثل وقتی است که ایستادهای جلوی ناظم پرهیبت سال سوم دبستان و میخوای -مجبوری- دلیل غیبتهای غیر موجهات را بگوییش. یعنی قطع شدن ریتم نوشتنات، از گریه، یا حتی از فکر گریه. شاید که فکر گریستن از گریستن خیستر باشد و غمآلودتر، همانطور که فکر نداشتن کسی وقتی هنوز هست، از نداشتناش، گاهی، سختتر و جانکاهتر می شود. کسی چه میداند؟ جدی نوشتن وقت جدال توست با لرزش دست، با شکی که سرانگشتان دارند، وقت فرود روی حرفی، نقطهای، علامت سؤالی، یا حتی برای نوشتن سلامی. جدی نوشتن مثل لحظات قبل از فالگرفتن است؛ که نمیدانی سرنوشتت به دست کدام بیت و کدام وزن و کدام قافیه افشا میشود، که نمیدانی حسات با کدام کلمه و با کدام جمله و با کدام چشم، نوشته میشود و خوانده میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر