۲۲ اسفند ۱۳۸۸

داستان عشق دخترک فال فروش بازارچه سر کوچه مان اینگونه تمام شد که روزی متوجه شدم علاوه براینکه ایشان تحصیلات عالیه دارند آن هم در رشته معماری ، با یک آقای خوش تیپ ِقدبلندی هم آشنا شده اند و بعد از اون روز بود که پی بردم همیشه چیزها آن طوری نیستند که بنظر می آیند و این قضیه وقتی برایم کاملن جا افتاد که فردای آن روز از تمام آن بازار کذایی فقط داربست های سوخته از آتش سوزی دیشبش باقی مانده بود که آن هم تا شب جمع شد .‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر